حکمت!
شنبه, ۶ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۲۰ ق.ظ
خیابان اگر رفتن را بلد بود
گرفتار بن بست نمی شد...
همیشه از ماندن دیوارهایی قد می کشند
که هرگز کوتاه نمی آیند ...
...
شروع تهذیب برای چهل شب، فکرش رو از یه هفته پیش با شروع این تردیده توی ذهنم داشتم، ولی اینکه یه دفعه ای توی تایملاین فیسبوک ازت دعوت کنند خیلی جالبه...
این یعنی حکمت ...
حکمت خدا رو این روزا به اندازه همه سالهای زندگیم، حس میکنم، ... قبلا هم اتفاقاتی از این دست (از کدام دست، بماند!) برام کم نیفتاده بود، ولی اینکه هر اتفاقی میفته یه حسی بهت دست بده که این، یه اتفاق معمولی نیست، یه جوری که قشنگ، حس کنی خدا این برنامه و شرایط رو چیده، تا عکس العمل تو رو ببینه، تو هم با یقین به اینکه داره از بالا نگاهت میکنه... قشنگ خدا رو ناظر واکنشت میبینی، داره نظاره میکنه که بنده اش با این پیشامده چطور برخورد میکنه... گاهی حتی نگاهت رو برگردونی به آسمون و لبخند بزنی ... یعنی ممنون که هوا مو داری....
خدایا نشانه حکمتت رو این روزا کم نمیبینم، حکمتت رو شکر....
- ۹۳/۱۰/۰۶