امید آدینه
جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۳ ق.ظ
من شب جمعه به این بغض ارادت دارم
دست من نیست که به دوریت عادت دارم
همه از فلسفهی غیبت تو میگویند
من به این فلسفهها سخت بلادت دارم
غرقِ در دعوی و عصیان و گناهم اما
به غلامیِّ درِ ندبه سعادت دارم
دوری از ماست و ما باعث تشویش توایم
به همه فاصلهها شک و شکایت دارم
گفت
صابر که در ِ خانه ما شاهد بود (1)
من به بینایی اجسام حسادت دارم
شکوه از بی بصری نیست خودم میدانم
بینگاهت به همین لاف لیاقت دارم
لاف یاری و ارادت به در کوی شما!
گر نباشد نظرت، بر که سیادت دارم؟!
صبح آدینه به امید تو برمیخیزیم
به وصالت همهی عمر فراهت دارم
سیزدهمین سحر رمضان
(1) صابر خراسانی در شعری گفته بود:
« آب و جاروی در خانهی ما شاهد بود ... از تو بر ما گذری بود، نمیدانستیم »
- ۹۳/۰۴/۲۰